محل تبلیغات شما
می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی

ساده نگذشتم از این عشق، خودت می دانی
من زمینگیر شدم تا تو مبادا بشوی

آی…مثل خوره این فکر عذابم می داد
چوب من را بخوری ورد زبانها بشوی

من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم
من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی

دانه ی برفی و آنقدر ظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی

گره ی عشق تو را هیچ کسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی

بعد از این، مرگ نفسهای مرا می شمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی

 

پ ن :

+چرا عاشقم شدی؟؟؟؟!
_چون تو تنها کسی هستی که میتونی بعد اینکه قشنگ داغونم کردی با یه جمله دلمو زیر و رو کنی

وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور ...

آزرده دل از کوی تو رفتم ....

یه روز پاییز ..... بهت میرسم دوباره....

بشوی ,تو ,ی ,خودت ,کسی ,نفسهای ,از این ,تو تنها ,مرگ نفسهای ,نفسهای مرا ,این، مرگ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چگونه مدرسه ای شاد داشته باشیم؟ psx2